instagram telegram
ellipse
تقویم رویدادها

یاد مسعود، روشنم می دارد

یاد مسعود، روشنم می دارد

 

گاهی، بعضی آدمها را میبینی که با بقیه فرق بیشتری دارند. یا در ظاهرشان نشانهای میبینی یا در معاشرت بیشتر با آنها به وسعت یا زلالی یا نکتهای در روحشان میرسی که میبینی با بقیه توفیر دارند و مسعود سپهر یکی از این آدمها بود. از همانهایی که نیما میگوید: روشنم میدارد...
یاد مسعود، روشنم می‌‌دارد وقتی به روح زلال و رقیقاش فکر میکنم، به کودک دروناش و سادگیهای زیبایش، به شوخطبعیهای ظریفاش، به جدّیتاش که متعصبانه بر سر یک فاصله و نیمفاصله در تایپ میجنگید... یاد مسعود، روشنم میدارد وقتی با فونتهای آموزه و یکان میخوانم و مینویسم.
یاد مسعود، روشنم میدارد وقتی كتاب مبادى زبان بصرى را هنوز هم از قفسه كتاب برمىدارم و ورق مىزنم. كتابى كه همزمان با ورودم به دانشكدهی هنرهاى زيبا، منتشر شد و بسيار آموختم از خواندنش. كتابى كه اكنون هم به دانشجويانم پيشنهادش مىكنم براى ارتقاء سواد بصرىشان. كتابى كه او به شيرينى و شيوايى برگردان كرده است و با بيش از شصت چاپ هنوز خواهان دارد.
یاد مسعود، روشنم میدارد وقتی گذرم به مترو مىافتد و علائم راهنماى مترو را مىبينم.
یاد مسعود، روشنم میدارد وقتی آثارش را مرور مى كنم.
بعد از رفتن مرتضى مميز، كامبيز درمبخش، جلال شباهنگى، و بسيارى ديگر...
و حالا مسعود سپهر، صداى گذر سنگين عمر را مىشنوم و اگرچه دلم مىگيرد اما
يادشان قوتم میبخشد
ره میاندازد
و اجاق کهن سرد سرایم
گرم میآید از گرمی عالی دمشان
نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرئتم میبخشد
روشنم میدارد...

 

 

به اشتراک بگذارید:
آخرین اخبار

بیشتر بخوانید

حامیان انجمن